انحصار میلیاردرها و سقوط کسب و کارهای کهنه

دنیای تجارت جهانی اکنون با آنچه که دو دهه پیش انتظار داشتیم، متفاوت است. در دنیای جدید خلاقیت و پشتکار و دگرگون سازی شرایط رمز موفقیت است؛ این ها نکاتی هستند که آمریکا و چین در چارچوب رویکرد «تخریب خلاقانه» به آن توجه کردند اما دیگر بازیگران همچون کشورهای اروپایی به واسطه بی خیالی و رضایت از خود از قافله عقب ماندند.

به گزارش تحریریه، از ۲۰ سال گذشته تا کنون، در این هفته قیمت سهام یک شرکت نوپا یا استارت‌آپ که توسط یک فرد وسواسی به نام «جف بزوس» بنیانگذار این شرکت اداره می شود، طی ۱۲ ماه ۷۱ درصد افت کرده است. تجربه نزدیک به سقوط آمازون بخشی از سقوط کسب و کار اینترنتی بود که توهم و غرور «دره سیلیکون» را آشکار کرد. دره سیلیکون محلی در دره سانتاکلاری کالیفرنیا با گسترده ترین تمرکز تجارت و تکنولوژی عالی در جهان است.

این موضوع همراه با با کلاهبرداری ۱۴ میلیارد دلاری در شرکت «انرون» به عنوان یک شرکت بازرگانی انرژی و آب و برق ایالات متحده، اعتماد به نفس در تجارت آمریکا را از بین برد. انرون نیز یک شرکت بازرگانی انرژی و تاسیسات در هیوستون تگزاس بود که یکی از بزرگترین کلاهبرداری های حسابداری در تاریخ را مرتکب شد. مدیران انرون از روش های حسابداری استفاده می کردند که به دروغ درآمد شرکت را متورم و بدهی را پنهان می کرد. این راهکار برای مدتی این نهاد را به هفتمین شرکت بزرگ ایالات متحده تبدیل کرد. با آشکار شدن کلاهبرداری، شرکت مذکور در ۲ دسامبر ۲۰۰۱ ورشکستگی خود براساس فصل ۱۱ را اعلام کرد.

در همین حال، چین در تلاش برای خصوصی سازی شرکت های دولتی بود، شرکت هایی که امید چندانی وجود نداشت تا بتوانند به ایجاد کارآفرینی بپردازند. درعوض امید در اروپا درخشان بود، جایی که یک ارز واحد جدید وعده داده بود که یک بازار یکپارچه دوستانه و بزرگ تجاری را ایجاد کند.

«تخریب خلاق» (Creative destruction) به فرایندی اطلاق می‌شود که نشان می‌دهد چگونه نظام سرمایه‌داری به تغییر مداوم ساختار اقتصاد می‌انجامد. این فرایند اغلب باعث می‌شود پیش‌بینی‌ها احمقانه به نظر برسند اما حتی با این استانداردها، دنیای تجارت جهانی با آنچه که دو دهه پیش انتظار آن را داشتیم، متفاوت است. شرکت های فناوری یک چهارم بازار سهام جهانی را تشکیل می دهند و ترکیب جغرافیایی کاملا به یک طرف متمایل شده است. آمریکا و بیشتر از آن چین، روند صعودی و رو به رشد دارند به طوری که ۷۶ شرکت از ۱۰۰ شرکت با ارزش جهان متعلق به آنها است. امروزه آمار اروپا از ۴۱ مورد در سال ۲۰۰۰ به ۱۵ مورد کاهش‌یافته است.

این عدم تعادل در بخش بزرگی منعکس‌کننده مهارت های آمریکا و چین و رضایت و خود رضامندی و بی خیالی در اروپا و جاهای دیگر است. این مساله دو سوال بزرگ را مطرح می‌کند: چرا این اتفاق افتاد؟

به خودی خود، شرکت های بزرگ از شرکت های کوچک بهتر نیستند. شرکت های بزرگ می توانند نشانه موفقیت و نیز تنبلی و رخوت باشند. «آرامکو» در عربستان سعودی به عنوان دومین شرکت با ارزش جهان با ارزش بازار ۲ تریلیون دلاری نه نماد قدرت بلکه نشانگر وابستگی خطرناک پادشاهی یک کشور صحرایی به سوخت های فسیلی است.

یکی از راه های توصیف سلطه آمریکا و چین مقایسه سهم آنها از تولید جهانی با سهم آنها از فعالیت های تجاری است (به عنوان میانگین سهم آنها از بازار جهانی سهام، درآمد حاصل از عرضه عمومی، بودجه سرمایه گذاری خطرپذیر یا سهم آنان از بزرگترین شرکت های نوپا و از ۱۰۰ شرکت بزرگ جهان). با این معیار آمریکا با ۲۴ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی اما ۴۸ درصد از فعالیت تجاری را تشکیل می دهد. چین ۱۸ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی و ۲۰ درصد از تجارت را تشکیل می دهد. کشورهای دیگر با ۷۷ درصد از مردم جهان، کمتر از توان خود تلاش می کنند.  

اروپا فرصت های زیادی را در این عرصه از دست داده است. مداخله سیاسی و بحران بدهی در سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، مانع یکپارچگی اقتصادی قاره اروپا شد. بنگاه های اقتصادی قاره سبز تا حد زیادی نتوانستند تغییر جهت ناملموس اقتصاد را پیش بینی کنند. اروپا هیچ استارتاپی برای رقابت با آمازون یا گوگل ندارد. کشورهای دیگر نیز در این مسیر تلاش کردند. یک دهه پیش برزیل، مکزیک و هند آماده ایجاد گروه بزرگی از شرکت های جهانی بودند اما تعداد کمی از بین آنها ظهور کرده اند.

در عوض، فقط آمریکا و چین توانسته اند روند تخریب خلاقانه را تحقق بخشند. از ۱۹ شرکت ایجاد شده در ۲۵ سال گذشته که اکنون بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار ارزش دارند، ۹ شرکت در آمریکا و ۸ شرکت در چین هستند. اروپا هیچ کدام از این شرکت ها را ندارد. حتی در حالی که غول های فناوری مانند «اپل» و «علی بابا» تلاش می کنند سلطه خود را بر بازار تقویت کنند، مجموعه جدیدی از شرکت های فناوری همچون «اسنپ»، پی‌پال(PayPal)، میتوان(Meituan) و پین دودو (Pinduoduo) درحال افزایش هستند. شیوع و گسترش بیماری کووید ۱۹ موجب انفجار انرژی در آمریکا و چین شده است. شرکت‌ها در هر دو کشور در آستانه تسلط بر مرزهای جدید تکنولوژی چون فین‌ تک{فناوری مالی به معنای کاربرد نوآورانه فناوری در ارائه خدمات مالی} و خودروهای برقی قرار گرفته‌ اند.

بازارهای بزرگ خانگی به شرکت‌ ها کمک کرده است که به‌سرعت گسترش یابند. بازارهای کارآمد سرمایه، شبکه‌هایی از سرمایه‌گذاران ریسک ‌پذیر و دانشگاه ‌های تراز اول در سال‌ های اخیر موجبات رونق هرچه بیشتر فعالیت استارت‌آپ‌ها را فراهم کرده‌اند. سرمایه داران چین به اخلاق کاری ۹۹۶ خود می بالند: این فرمول به معنی کار از ۹ صبح تا ۹ شب در شش روز هفته است. ایلان ماسک در کف کارخانه تسلا می خوابد. بیش از هر چیز سیاست آنان از تخریب خلاق حمایت می کند. آمریکا مدت ها است که خلل و خرابی بیشتری را نسبت به اروپا  تحمل کرده است. پس از سال ۲۰۰۰ ، حاکمان چین نیز به کارآفرینان اجازه دادند تا خلاقیت خود را آشکار و به عرصه وجود برسانند.  

پایان/

۲۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۲:۰۰
کد خبر: 10521

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 13 =